سرگئي ماکسودوف يک کارمند ساده موسسه کشتيراني است و از شرايط زندگي و امرار معاش اش سرخورده و يکي از علايق هميشگي اش نوشتن است. او شب ها روي نگارش نمايشنامه اي با عنوان «برف سياه» کار مي کند . بعد از مدت ها نامه اي از مرکز آموزشي تئاتر مستقل مبني بر ملاقات و پذيرفته شدن نمايشنامه اش به عنوان يکي از نمايشنامه هاي قابل اکران دريافت کند و باعث ميشود زندگي اش دگرگون شود.
52