او جنگاور فضايي بينقصي بود، بهترين انتخاب براي اين مأموريت. دو بازوي راست داشت و يک جفت دندان گراز پنج سانتيمتري خوشگل که از وسط باقي دندانها و لبهايش بيرون زده بود. نامش سرجوخه بيل بود و همهچيز وفق مرادش پيش ميرفت، تا اين که او را روي سيارهاي پر از هيولاهاي سنگين فلزي، با شاهدختي دلربا که عوض خواستگارهاي متعدد تهديد و خطر را جلب ميکرد و يک نابغهي الکترونيک به نام سايبرپانک رها کردند. اينبـار بيل بايد با مشتي مصيبت تـازه کلنجار ميرفت، روباتهاي هوشمند، اژدهايان فلزي، چينگرهاي زرنگ و بدتر از همه فرماندهي مردمآزار و زبل...