جنگ نزديک است
و تمام پادشاهان سبزکبير گَِرد ميآيند - دوست و دشمن - هر کدام با نقشههاي شوم خود از پيروزي و غارت.
در اين هنگامهي فريب و خيانت سه مسافر از راه ميرسند؛ پيريا، کاهنهي فراري با رازي وحشتناک؛ جنگجويي با آرمانهاي بزرگ و شمشيري مشهور؛ و دوست نزديکش بانوکلس، که در جنگ پيشرو اسطورهي خودش را ميسازد.
همهي آنها به شهر رويايي تروا ميروند، جايي که تاريکي فرو ميافتد و پيروزيها و فجايعي به وجود ميآورد که تا قرنها در يادها ميماند.
118