دسامبر 1937. سربازهاي ژاپني نانکينگ را تصرف کردهاند. گروهي دختر مدرسهاي وحشتزده در محوطه يک کليساي آمريکايي پنهان ميشوند. شوجوئانِ سيزده ساله يکي از آنهاست که ما از دريچهي چشم او شاهد وقايع تکان دهندهاي خواهيم بود. کليسا که توسط پدر اينگلمن، کشيشي آمريکايي که سالهاست در چين اقامت دارد، اداره ميشود، در جنگ ميان چين و ژاپن محدودهي بيطرف محسوب ميشود. اما ژاپنيها در جنگ از پيمانهاي بينالمللي پيروي نميکنند، به خيابانهاي شهر ميريزند و شهروندان غيرنظامي را غارت کرده و مورد تجاوز قرار ميدهند. اين مسأله دخترها را در معرض خطر بزرگي قرار ميدهد. و اوضاع وقتي بدتر ميشود که فاحشههاي يک فاحشهخانه به دنبال يافتن پناهگاه از ديوارهاي کليسا بالا ميروند.
اين رمان که پر از شخصيتهاي فوقالعاده است، از کشيشي رياضتکش گرفته تا فاحشههايي بيادب و گستاخ، داستاني است دربارهي اينکه چطور جنگ همهي پيشداوريها را واژگون ميکند و چگونه عشق در بحبوحهي مرگ ميشکفد.