اورکرده و نکرده بودم. ازمن دورشده بودي. خيلي. شايد آن قدرکنارهم بوديم که ديگروجود يک ديگررا حس نمي کرديم. نمي ديديم. نمي شناختيم. انگارلزومي به اين ديدن و شناختن نبود؛ و تنها وقتي ازدست ات دادم، وقتي که ديگردرشب وروزهام حضوري ملموس نداشتي، وقتي اول گاهي شب ها وبعد بيشترشب ها سينه ستبرت ديگرپناه ام نبود، تازه آن زمان رفتن ات باورم شد.
بيوگرافي نويسنده:
من نسرين قرباني، ازسال 1382 با کاردر روزنامه ي اعتماد شروع کردم و بعد در سال 1384 اولين کتابم به اسم: خانه ي پدري چاپ شد و سال بعد، مجموعه داستان: من هم انسانم. سال 1383 برنده ي بهترين مقاله در روزنامه ي همشهري و همکاري پراکنده در همان روزنامه. سال 1383 همچنين کانديد جايزه ي ادبي اصفهان شدم. سال 1385 رمان: فخرالزمان چاپ شد. در اين بين ازمحضراستاداني چون: محمد محمد علي. حسين سناپور. سيامک گلشيري. اسماعيل عباسي ( روزنامه نگار، کاريکاتوريست و نويسنده)، محمد بهارلو، استفاده کردم. سال 1391 رمان: نيمه ي ناتمام ازنشر: آموت منتشر شد. سال 93 رمان: ويولا، ازنشر: برکه ي خورشيد وماه آينده هم رمان: بادام هاي تلخ ازهمين نشربه چاپ خواهد رسيد. رمان: مردي که دوست مي داشتم: ازکتابسراي تنديس