«ديويد گمل داستاني قابل باور از ماجراجوييهايي عظيم ميگويد، داستانهايي که ميتوان گفت حق مطلب فانتزي حماسي را ادا ميکنند.»
- آر.اي.سالواتوره، نويسندهي پرفروش نيويورک تايمز
بيست سال از زماني که جان شانو، مرد اورشليمي افسانهاي، دروازههاي زمان را شکافت و ديکن و همراهانش را به اين دنيا آورد، گذشته است. بيست سالي که در آن ردي از شانو نبود و ديکن در شهر اتحاد حکمراني ميکرد و قصد داشت سرزميني موعود از تصورات خود بسازد.
اما سواران اورشليمي ديکن موجي از وحشت به راه انداختهاند، مرگ و خشونت را در زمين ميگسترانند و بيايمانها و موجودات جهشيافته را تحت نام صلح به قتل ميرسانند. تا اينکه مسيحياي تنها از راه ميرسد که قصدش دادخواهي براي کشتهشدگان است.
شانو، مجروح و با حافظهاي معيوب، با تنها روشي که ميشناسد به مقابلهي شرارت و بيعدالتي ميرود: رودررو و با اسلحههاي آماده. اما آيا اين براي متوقف ساختن ديکن اسرارآميز و نهضت صليبياي که به راه انداخته کافي است؟ حتي اگر شانو موفق شود، هنوز هم بايد با ارتش جهنمزادها و ارباب تشنه به خونشان، سارنتو مقابله کند که تجسم زندهي سنگهاي قدرتي است که با نام سنگ خون شناخته ميشوند.