ياسونارى كاراباتا (1972 ـ 1899)، برندهى جايزهى ادبى نوبل 1968، بر اين باور بود كه گوهر هنرش نه در رمانها، كه در داستانهاى كوتاهش نهفته است؛ داستانهايى كه آنها را «داستانهاى كفدستى» مىخواند و در طول زندگى هنرىاش از 1923 نوشتنشان را آغاز كرده بود.
اين داستانها كه گاه خيالى، گاه واقعى و گاه حتى روايتى از زندگى خود نويسنده هستند، گوياى علاقهى هميشگى كاواباتا به كوتاهنويسى و فشرده كردن پىرنگ داستانند. تنهاى، عشق، گذرعمر و مرگ درونمايههاى اصلى اين داستانها را تشكيل مىدهند. داستانهاى كفدستى بازتابانندهى گسترهى شگفتآور آثار و نيز پيچيدگى روحى ـ روانى يكى از برجستهترين استادان داستان كوتاه قرن بيستم است.
كاواباتا در 1972، يعنى در 73 سالگى، به دلايلى كه فقط خودش از آنها آگاه بود به زندگىاش پايان داد.
سرزمين برف، هزار درنا، آواى كوهستان، خانهى زيبارويان خفته و رقصندهى ايرو از جمله آثارى هستند كه از كاواباتا به فارسى برگردانده شده است.