با درگذشت برى فيربرادر در سالهاى آغازين چهل سالگى، پگفورد در بهت و حيرت فرو مى رود.
پگفورد با ميدان و بازار سنگفرش شده و كليساى قديمى اش، چشم انداز نفس گيرى از زندگى روستايى را به نمايش مى گذارد اما آنچه در فراسوى اين ظاهر فريبنده نهفته، شهرى در جنگ و جدال است.
ثروتمندان با تنگدستان در جدالند و نوجوانان با پدر و مادرهاشان، زن ها با همسرانشان و دبيرها با دانش آموزانشان ... پگفورد شهرى نيست كه در نگاه اول مى نمايد.
در اين ميان، كرسى خالى برى در شوراى بخش، دستاويزى مى شود براى برپايى بزرگ ترين جنگى كه اين شهر در تاريخ موجوديتش به خود ديده است. اينك در عرصه ى اين انتخابات آكنده از رنج و عذاب و فريب و ريا و افشاگرى هاى غير منتظره، چه كسى پيروز ميدان است؟